http://www.up.vatandownload.com/images/q3fnundhjt5g1npu33il.gif

بایگانی ‘مطالب جالب’

حقایقی جالب درباره سید مهران مدیری که نمیدانستیم


      همشهری جوان در آخرین شماره خود با صحبت با چند تا از هم محله ای های مهران مدیری سرکی به زندگی داخلی او کشیده است چرا که او با قهوه تلخش یکی از چهره های جنجالی سال گذشته محسوب می شود. مادر مهران ۱۰ سال است که به محله ما می‌آید و […]

ده سؤالی که خدا هیچوقت از شما نمی پرسد !


  1- خداوند از تو نخواهد پرسید پوست تو به چه رنگ بود ! بلکه از تو خواهد پرسید که چگونه انسانی بودی !   2- خداوند از تو نخواهد پرسید که چه لباس‌هایی در کمد داشتی ! بلکه از تو خواهد پرسید به چند نفر لباس پوشاندی !   3- خداوند از تو نخواهد […]

بچه دار شدن آریشگری در آمریکا


در شهري در آمريكا، آرايشگري زندگي مي‌كرد كه سالها بچه‌دار نمي‌شد. اونذر كرد كه اگر بچه‌دار شود، تا يك ماه سر همه مشتريان را به رايگان اصلاح كند. بالاخره خدا خواست و او بچه‌دار شد. روز اول يك شيريني فروش وارد مغازه شد. پس از پايان كار، هنگامي كه قناد خواست پول بدهد، آرايشگر ماجرا […]

وقتی که یک تصمیم سرنوشت شما را کاملا عوض می‌کند!؟


آلفرد نوبل از جمله افراد معدودی بود که این شانس را داشت تا قبل از مردن، آگهی وفاتش را بخواند. زمانی که برادرش لودویگ فوت شد، روزنامه‌ها اشتباهاً فکر کردند که نوبل معروف (مخترع دینامیت) مرده است. آلفرد وقتی صبح روزنامه‌ها را می‌خواند با دیدن آگهی صفحه اول، میخکوب شد: “آلفرد نوبل، دلال مرگ و […]

همه چهار زن دارند


روزی روزگاری تاجر ثروتمندی بود که 4 زن داشت . زن چهارم را از همه بیشتر دوست داشت و او را مدام با جواهرات گران قیمت و غذاهای خوشمزه پذیرایی می کرد… بسیار مراقبش بود و تنها بهترین چیزها را به او می داد. زن سومش را هم خیلی دوست داشت و به او افتخار […]

امان از تعجیل در قضاوت و نتیجه گیری عجولانه !


مرد مسنی به همراه پسر ۲۵ ساله اش در قطار نشسته بود. در حالی که مسافران در صندلیهای خود نشسته بودند، قطار شروع به حرکت کرد. به محض شروع حرکت قطار پسر ۲۵ ساله که کنار پنجره نشسته بود پر از شور و هیجان شد. دستش را از پنجره بیرون برد و در حالی که […]

حکایت شیری که عاشق آهو شد


شير نري دلباخته‏ي آهوي ماده شد. شير نگران معشوق بود و مي‏ترسيد بوسيله‏ي حيوانات ديگر دريده شود. از دور مواظبش بود… پس چشم از آهو برنداشت تا يك بار كه از دور او را مي نگريست، شيري را ديد كه به آهو حمله كرد. فوري از جا پريد و جلو آمد. ديد ماده شيري است. […]

همه زیبا هستند


روزی یکی از شاگردان شیوانا از او پرسید:” استاد چگونه است که هر انسانی یک شغل و قیافه خاصی را زیبا و قشنگ می پندارد! یکی قد بلند و ابروی باریک را دوست دارد و دیگری ابروهای پرپشت و چشمان درشت را می پسندد و فردی دیگر به تیپ و قیافه کاملا متفاوتی دل می […]

شفای پادشاه!


پادشاهی پس از اينكه بیمار شد گفت: «نصف قلمرو پادشاهی ام را به کسی می دهم که بتواند مرا معالجه کند» تمام آدم های دانا دور هم جمع شدند تا ببیند چطور می شود شاه را معالجه کرد، اما هیچ یک ندانست. تنها یکی از مردان دانا گفت :که فکر می کند می تواند شاه […]

سرنوشت پسر کشیش!


کشيشى يک پسر نوجوان داشت و کم‌کم وقتش رسيده بود که فکرى در مورد شغل آينده‌اش بکند. پسر هم مثل تقريباً بقيه هم‌سن و سالانش واقعاً نمی‌دانست که چه چيزى از زندگى می‌خواهد و ظاهراً خيلى هم اين موضوع برايش اهميت نداشت. يک روز که پسر به مدرسه رفته بود، پدرش تصميم گرفت آزمايشى براى […]

عضو خوراک مطالب شوید مرا در توییتر دنبال کنید!
[uniplace_links]